شکست
گفت: این چه وضعشعه ؟ وقتی نمیتوانی به گلها برسی نگهشان ندار
گفتم : چکارکنم ؟ آب میدم بهشان ...
گفت : فقط آب ؟ نه ! با آب نمیشه فقط . باید نازشون را هم بکشی
گفتم : چطورمیشه ناز گلها را کشید؟
لحضه ای بعد گلدان و گل توی هوا بودند ...
تکه شکسته گلدان سر گل را از ساقه جدا کرده بود .
***
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ٧:٢٠ ب.ظ ; ۱۳٩۱/٢/۱٩